۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

معرفی فیلم

در ادامه و راستای معرفی کتاب به معرفی فیلم های شناخته شده و خوب دنیای سینما نیز می پردازیم و قصد داریم که به صورت پیوسته هر چند مدت گلچینی از 5فیلم خارجی و 5 ایرانی را که دارای محتوا و فرم و شکل خوبی هستند در ژانرهای مختلف  معرفی کنیم.

فیلم های خارجی:

1-argo 2012 :همچنان که انقلاب اسلامی سال 57 ایران به نقطه اوج خود می رسد، یک مامور متخصص سی آی ای ( بن افلک ) برای آزادی شش امریکایی که در خانه سفیر کانادا در ایران پناه گرفته اند یک نقشه پر مخاطره را طرح ریزی می کند…


2-capernaum 2018 :«کفرناحوم» درباره یک پسربچه‌ ۱۲ ساله لبنانی به نام زین (با بازی Zain Al Rafeea) است که به دلیل سختی‌های زیادی که در زندگی کشیده، در دادگاه از والدینش به جرم به دنیا آوردنش شکایت می کند و…


3-champions 2018 :یک مربی بسکتبال به کارهای اجتماعی محکوم میشود و مجبور به کار با تیمی از بازیکنان مبتلا به اختلالات ذهنی میشود و …(دقت کنید که فیلم محصول کشور اسپانیا است به کارگردانی Javier Fesser که اشتباها فیلم دیگری را دانلود نکنید چون به این اسم فیلم های مشابه وجود دارند.)


4-instant family 2018 :یک زوج، زمانیکه سه بچه را به فرزندخواندگی می‌گیرند، کوله باری از مشکلات برایشان سرازیر می‌شود…


5-green book 2018 :یک نگهبان ایتالیایی به نام تونی، راننده‎ی یک پیانیست آفریقایی به نام دن شرلی می‌شود تا او را در یک تور موسیقی در دهه شصت میلادی همراهی کند و…


فیلم ایرانی :

1-کاغذ بی خط/ناصر تقوایی :جهانگیر و همسرش رویا با دو فرزند خود سال هاست زندگی آرامی دارند، اما رویا برای بوجود آوردن فضایی متفاوت و جدید در زندگی خانوادگی مشغول رویاپردازی می شود و قصه های مختلفی را سرهم می کند و…


2-شب یلدا/کیومرث پور احمد : حامد (محمدرضا فروتن) علی‌رغم علاقه بسیار به همسرش مهناز (الهام چرخنده) و فرزندش نازی، آن‌ها را پس از ده سال زندگی مشترک به خارج از کشور می‌فرستد. بهانه مهناز برای سفر، آزادی بیشتر است، اما پس از خروج از کشور، رفتارهای مشکوکی از او سر می‌زند…


3-هامون/داریوش مهرجویی :حمید هامون که با همسرش مهشید، دائم کش مکش دارند زندگی کابوس گونه ی‌ خود را مرور می کند. او که مشغول نوشتن رساله اش درباره ی‌ عشق و ایمان است در پی دوست قدیمی و مرادش علی عابدینی می گردد. خانه و کاشانه را ترک می کند و دست به اعمال دیوانه واری می زند. او در حالتی پریشان، در پی شکایت هایش، خود را به امواج دریا می سپارد و…


4-طعم گیلاس/عباس کیارستمی :آقای بدیعی (با بازی همایون ارشادی) مردی میانسال است که قصد خودکشی دارد و قبرش را در کنار درختی کنده است. او سوار بر اتومبیل خود شهر را زیر پا می گذارد تا کسی را برای خاک ریختن روی گور خود پس از خودکشی پیدا کند. قرار است او امشب چندین قرص خواب بخورد و در چاله ای که قبلاً کنده دراز بکشد و فرد دیگری که حالا در پی پیدا کردن اوست، فردا صبح روی جنازه اش خاک بریزد. بدیعی ابتدا یک سرباز و سپس یک طلبه افغانی را سوار می کند، اما آنها تمایلی به انجام این کار نشان نمی دهند. سرانجام پیرمردی به نام باقری که در موزه حیات وحش کار می کند و خودش هم یکبار به فکر خودکشی افتاده است و با خوردن توت از این کار پشیمان شده، می پذیرد که طبق قرار کار را انجام دهد…


5-باد ما را خواهد برد/عباس کیارستمی : شهزاد، کیوان، علی و جهان که اعضای یک گروه فیلمسازی هستند برای ساخت فیلمی با موضوع مراسم سوگواری محلی از تهران به روستاهای کردنشین سیاه‌دره و شاهپورآباد در بخش دینور، دهستان حر در کرمانشاه می‌روند و در انتظار مرگ پیرزنی در حال احتضار می مانند. آنها برای شخصی به نام خانم گودرزی کار می کنند. روستاییان تصور می‌کنند که آن‌ها برای یافتن گنج آمده‌اند و بهزاد، تنها عضو گروه که چهره اش دیده می شود نیز بدش نمی‌آید که مردم چنین تصوری داشته باشند. تنها چیزی که در او و دوستانش دیده می‌شود، حالتی از انتظار برای رخ‌دادن یک حادثه است. گاهی او از پشت بام‌ها، خود را به کنار خانهٔ پیرزنی می‌رساند که در آستانهٔ مرگ است و فرزندانش در آنجا جمع شده‌اند و اندوهگین و منتظرند و گاهی نیز برای صحبت کردن با تلفن همراه، ناچار است به گورستان روستا که روی قلهٔ تپهٔ مجاور قرار دارد برود. در آنجا، جوانی در حال حفر یک گودال است. سرانجام، در حالی که به نظر می‌رسد همراهان بهزاد از انتظار خسته‌شده و رفته‌اند، با ریزش گودال، جوان حفار زخمی می‌شود و پیرزن روستایی هم زنده می ماند، اما حالا بهزاد که یک مرد جوان شهری است، در این روستای دورافتاده به درک تازه‌ای از فلسفهٔ تولد و زندگی دست یافته است.


خیانت

چندیست که موضوعی مهم که امروزه بسیاری از روابط را درگیر خود کرده و از مهم ترین عاملان مخرب روابط است، ذهنم را به خود مشغول کرده بود؛ این درگیری ذهنی من را به مطالعه درباره ی خیانت و در نتیجه نوشتن این مقاله واداشت. 

...

به نظرم در ابتدا باید درباره ی اینکه “خیانت چه نیست؟” بدانیم، چرا که در جوامع مختلف به دلیل گوناگونی فرهنگ و مذهب از خیانت تعاریف مختلفی ارائه شده و بین توده رواج پیدا کرده است :

میدانیم که امروزه خیانت دایره ی گسترده تری نسبت به قبل دارد و تعریف خیانت تعریف واحدی نیست و از جامعه ای به جامعه دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. مثلا در فرهنگ هایی بسته و با ریشه مذهبی قوی که همه را نامحرم می داند و خیلی چیزها حرام و گناه هستند؛ شاهد دایره ی بزرگی از اعمال خیانت آمیز هستیم و بسیاری از اعمال در زمره خیانت قرار میگیرند. مثلا در جامعه ای ممکن است یک گفتگوی ساده و دوستانه ی دو همکار، خیانت تلقی شود؛ این در صورتی است که در جوامع پیشرفته روابط دوستانه ،کاری و اجتماعی از روابط عاطفی و عاشقانه مجزا هستند و هیچکدام مخل دیگری محسوب نمی‌شوند. همچنین خوب است بدانیم که در روابط نوپایی که تازه شروع شده و رابطه هنوز شکل کاملی به خود نگرفته است نمی توان توقع تعهد داشت؛ چرا که تعهد هنوز در این رابطه شکل نگرفته و طرفین هیچ بحث و صحبتی در راستای تعیین حد و مرزهای رابطه و تعهدات نداشته اند.

در ارتباطاتی نیز که افراد در ابتدا برای هم مشخص می‌کنند که قصد ازدواج ندارند؛ دقیقا به این معناست که افراد حاضر به داشتن تعهدات نسبت به یکدیگر و رابطه نیستند ، پس توقع تعهد در این روابط بی معناست چرا که فرد از روز اول به هر دلیلی مشخص کرده است که تمایلی به ایجاد تعهدات قرص و محکم در این رابطه ندارد.

...

بعد از این که متوجه شدیم هر چیزی در هر رابطه ای خیانت محسوب نمی‌شود؛ می توانیم تعریفی درباره ی اینکه “خیانت چیست؟” بدهیم:

به طور خلاصه و کوتاه، خیانت را می توان اینگونه تعریف کرد که، خیانت یعنی یکی از طرفینِ  رابطه بدون رضایت ، آگاهی و مشورت با طرف مقابل، تعهدی دو طرفه را از جانب خودش به صورت یک طرفه بشکند. این تعهد هر چیزی و در هر نوع رابطه ای می تواند باشد؛ حتی دایره ی این تعهدات در روابط می تواند بر اساس نیازها ، شرایط ، آگاهی ، مشورت و مذاکره با یکدیگر، تغییر کند.

...

نگاهی به پدیده خیانت در گذشته و حال:

با خواندن تاریخ تمدن متوجه می شویم، درست از زمانی که مالکیت زمین و اراضی شروع میشود؛

اهمیت اقتصاد خانواده نیز بسیار بالا می‌رود.

مشخص بودن اینکه فرزندان زن متعلق به کیست؛ و دارایی های مرد پس از مرگش به چه کسانی تعلق دارد بسیار مهم بوده و دلیلی مضاعف برای تعهد زنان بوده است. نتیجه اینکه در گذشته بیش‌ترین آسیب و تهدید خیانت به اقتصاده خانواده بوده است.

اما امروزه می دانیم که خیانت بسیار مخرب تر است چرا که به لحاظ روانی آسیب های بسیار جدی تری را وارد می کند؛ امروزه ما در روابط عاشقانه و ازدواج توقع بیش‌تری داریم؛ ما از طرف مقابل توقع داریم که بهترین دوست، بهترین معشوق و بهترین همراه ما باشد و در مقابل ما خود را همان فردی میبینیم که برای او بهترین همراه و دوست داشتنی ترین است؛ ما انتخاب شده ایم و غیرقابل ترک کردن هستیم؛ این تصورات زمانی که با خیانت مواجه می شویم تماماً ویران می شوند.تمام آنچه که ما از خودمان در درونمان ساختیم خراب و عزت نفس ما زخمی می شود و ممکن است خود را دوست نداشتنی ، ناکافی و حتی بد بدانیم؛ کسی که رها شده و فردی بهتر جایگزین او شده است؛ گویی که ما چیزی کم داشته ایم.

...

از عواملی که می‌تواند افراد را به سمت خیانت و روابط پنهانی سوق دهد؛می توان به نکات زیر اشاره کرد:

۱-در گذشته افراد برای اولین بار رابطه جنسی را در ازدواج تجربه می‌کردند و عشق موضوع اصلی ازدواج نبوده است.اما اکنون افراد با ازدواج تصمیم می گیرند که فقط با یک نفر رابطه داشته باشند و تقریبا عشق را در ازدواج جست و جو می‌کنند،به همین دلیل مواجه شدن با ناکامی در ازدواج، ممکن است افراد را برای یافتن عشق به خیانت یا روابط پنهانی سوق دهد.

۲-یکی دیگر از عوامل، انتقام است؛ فردی که در زندگی احساس می‌کند، جوانی و وقتش را هدر داده ولی در عوض طرف مقابل کار خوب ، سرمایه خوب ، زندگی بهتر، جذابیت و محبوبیت بدست آورده و تقریبا همه چیز در اختیارش است.فرد به دلیل احساس ناتوانی به جای طلاق، خیانت را انتخاب می‌کند و با این کار احساس می‌کند انتقامش را از فرد مقابل می‌گیرد.

۳-از عوامل دیگر می توان به “مقابله به مثل” اشاره کرد، یعنی فردی که خیانت دیده است، به جای ترک کردن رابطه یا یافتن دلیل و به دنبال آن اصلاحِ شرایط؛ خیانت را انتخاب کرده و مقابله به مثل می کند.

۴-دلیل دیگری که می‌تواند افراد را به سمت خیانت سوق دهد، افرادی هستند که معمولا به عشق و دوست داشتن فرد مقابل مطمئن نیستند و چون در رابطه های پنهانی افراد میدانند به هم نمی‌رسند؛ برای آنها این اطمینان حاصل میشود که فردِ مقابل فارق از تمام مشکلاتی که این نوع رابطه ها دارند،آنها را واقعا به خاطر وجودشان دوست دارد و فرد به دلیل یک دوست داشتن واقعی است که در این رابطه مانده است.

۵-عامل دیگر می تواند سبک های دلبستگی ناایمن باشد،انواع سبک دلبستگی تقریبا در ۱۸ ماه اول زندگی نوزاد بر اساس روابط اولیه ای که با والد و محیط اطراف ایجاد می شود ؛ شکل می گیرد. دلبستگی انواع مختلفی دارد: ۱.دلبستگی ایمن - ۲.دلبستگی ناایمن {اجتنابی-دوسوگرا-اضطرابی} نوزادان به دلیل ناتوانی، بدون مراقب قادر به زندگی نیستند؛ این موضوع موجب میشود که در نوزاد دلبستگی شکل بگیرد و رفتارهای دلبستگی از خود بروز دهد. اگر از جانب مراقب به نیاز های عاطفی و جسمانی نوزاد پاسخ های درست و به موقع داده شود سبک دلبستگی ایمن در کودک شکل می‌گیرد و دنیا و انسان ها را قابل اعتماد میداند؛ اما اگر به نیازهای کودک درست و به موقع پاسخ داده نشود احساس امنیت در نوزاد جای خود را به احساس ناامنی می‌دهد و کودک به این نتیجه می‌رسد که دنیا و انسان ها غیر قابل اعتماد هستند. این الگوی ذهنی تا بزرگسالی در افراد می ماند و تمام روابط او را درگیر می‌کند. احتمال اینکه این افراد به دلیل ترس شدید از خیانت در انجام آن پیش دستی کنند وجود دارد و دلیل تراشی غلط آنها این است که اگر خیانت نکنی، خیانت میبینی! همچنین در سبک دلبستگی ناایمن اجتنابی افراد خود را مستقل و خودکفا نشان می‌دهند و از برقراری ارتباط صمیمانه و نزدیک اجتناب می‌کنند؛ و همیشه زمانی را برای تنهایی و خلوت با خود احتیاج دارند،تا احساس امنیت و آرامش داشته باشند.در روابط پنهانی نیز چون افراد همیشه در دسترس یکدیگر نیستند، زمان های تنهایی زیادی برای اینگونه افراد قابل دسترس است؛ در نتیجه این موضوع نیز می تواند یکی از گرایشات به این نوع رابطه ها باشد چرا که افراد در این نوع رابطه ها  آرامش بیش‌تری احساس می کنند.

۶-گم کردن معنای زندگی و وجودی نیز می تواند یکی دیگر از عوامل شکل گیری روابط پنهانی باشد.مواجه شدن با یک غم بزرگ ، از دست دادن یکی از نزدیکان ، افسردگی ، شنیدن خبری بد از دکتر، و یا رویارویی با مرگ ؛ اینها می توانند افراد را به این فکر بیندازند که، “آیا همه ی زندگی همین بوده است؟؟” و “در ادامه نیز زندگی این چنین خواهد گذشت؟؟” چیزی که افراد را از این افکار نجات می دهد یک شور و هیجانی است که عشقی تازه و پنهانی به آنها می دهد ، رنگ و احساسی جدید که غبار بی معنایی را از زندگی آنها پاک می کند.

۷-یکی از عوامل مهم و شایع “ازدواج زود هنگام” است، افرادی که در سنین پایین به خواست خود و یا به اجبار تن به ازدواج های زود هنگام می دهند. احتمال زیادی می‌رود که این افراد پس از گذشت چند سال با فکر به این موضوعات که جوانی نکرده اند ، عاشق نشده اند ، از زندگی چیزی نفهمیده اند چرا که تا به خودشان آمده اند ازدواج کرده اند، یا اینکه ممکن بود که شانس یافتن فردی بهتر را داشته باشند و ... ؛خیانت کنند و به روابط موازی روی آورند.

۸-تنوع طلبی نیز می تواند یکی دیگر از عوامل گرایش افراد به خیانت باشد. تنوع طلبی موضوعی است که تمام ابعاد زندگی ما را دربر میگیرد، از تنوع خوراک و پوشاک گرفته تا انواع روابط و دوستان و حتی روابط جنسی. به طور کلی به جز در روابط عاطفی و ازدواج، تنوع طلبی موضوعی مطلقا منفی تلقی نمی شود. چیزی که ممکن است افراد را به سمت خیانت و روابط جنسی متنوع سوق دهد؛ در کنار خطراتی که این نوع روابط به همراه دارند، مانند بیماری های مقاربتی؛ می‌تواند به دلیل هیجانات ناشی از ترشح سطح بالای هورمون هایی مانند دوپامین در بدن باشد.

۹-گرایش به روابط خارج از ازدواج به دلیل یک نوع مد اجتماعی؛ در اقشاری از جامعه که در بین آنها ضد ارزش ها، ارزش می شوند و روابط خارج از ازدواج به نوعی جزئی از افتخارات افراد تلقی میشود و در میان آنها تعهد به نوعی عقب ماندگی است؛ خیانت به میزان چشم گیری دیده میشود.

۱۰-افرادی هستند که در جهت رفع نیازهای مالی و پیشرفت های اجتماعی وارد روابط پنهانی می شوند و در قبال سرویس های جنسی که می دهند ، پول و موقعیت دریافت می‌کنند. اساس و مبنای این روابط بر داد و ستد مالی و اجتماعی استوار است. در کشور هایی که کارگری جنسی به عنوان یک شغل به رسمیت شناخته نمی شود و ممنوعیت های سفت و سختی برای آن وجود دارد؛ ما بیشتر شاهد اینگونه روابط هستیم.

۱۱-امروزه عصر مدرن افکاری را به ما القا می‌کند، که باید به سمت خواسته هایمان برویم؛ و این فرهنگ به وجود آمده که افراد حق یک زندگی شاد به هر وسیله ای را دارند و شادی از همه چیز مهم تر است. در گذشته اگر آدم‌ها یک زندگی را به دلیل شاد نبودن ترک و یا ارتباط خارج از زندگی زناشویی را انتخاب می‌کردند، امروزه به دلیل اینکه می خواهند شادتر باشند این کار را می کنند.

...

حال نگاه جامعه مردسالار به خیانت را بررسی می‌کنیم:


در جوامع مردسالار به دلایل متعدد و مختلفی ، نگاه و تعریفی متفاوت نسبت به خیانت وجود دارد.


۱-یکی از پایه ای ترین مسائل همان بحث مالکیت زمین و اراضی و مشخص بودن فرزندان است که پیش تر گفته شد( مشخص بودن وراث)؛ و تعهد فقط برای زنان بوده است و اینکه مردان از چه کسانی، چند فرزند می داشتند؛ مهم نبوده است.

۲-دلیل دیگر این نگاه متفاوت، تفاوتهای فیزیکی بدن زنان است، که مستعد بارداری هستند؛ و روابط پنهانی و موازی برای آنها تبعات بسیار بیش‌تری را نسبت به مردان به همراه دارد.

۳-دلیل بعدی مذاهبی مانند هندوها هستند که برای روابط چند همسری، برای مردان مشروعیت و برای زنان ممنوعیت های شدیدی قائل شده اند؛ این چنین که خیانت برای مردان بی معنی است ولی برای زنان امری بسیار نابخشودنی و هولناک است.

۴-در جوامع مردسالار به دلیل اینکه به زنان نگاهی جنسی دارند و آنان را کالا می بینند. زنان را تنها موجوداتی جنسی و مردان را نیز تشنه ی این جنسیت، می دانند. در روابط پنهانی، زنان را شکارچیان مردانی می دانند که زندگی و همسر خوبی ندارند و موجوداتی بی اختیار هستند، که فریب خورده ی زنان هستند. و البته زنانی هم که به آنها خیانت شده است، باز هم خودشان مقصرند چرا که این زنان سرویس دهنده های جنسی خوبی نبوده و در وظایف همسری کوتاهی کرده اند؛ یعنی خود را مانند عروسک زیبا نکرده و در بستر رفتاری شبیه به پورن استارها و در زندگی رفتاری مانند یک قدیسه نداشته اند! به همین دلیل تمام مسئولیت ها از دوش مردان برداشته می شود و زنان مقصر جلوه داده می شوند؛ زنانی که در روابط پنهانی هستند، شوهر دزد و زنانی که به آنها خیانت شده زنانی بی دست و پا و سرد مزاج، تلقی می شوند. در مقابل مردان در این میان موجوداتی مفلوک هستند که عنان و اختیار از کفشان رفته است!


تمام این دلایل و تبعیض ها باعث به وجود آمدن نگاه ، تعاریف و قضاوتهای متفاوت و حتی غلط نسبت به خیانت و روابط پنهانی شده است.

خیانت برای مردان عادی تلقی شده و در بسیاری موارد مقصر نیستند و یا حتی کاری که کرده اند اصلا خیانت تلقی نمی‌شود و خود را محق می دانند. در مقابل خیانت برای زنان امری است غیر قابل بخشش که در بسیاری از موارد ممکن است کشته شوند و جانشان را از دست بدهند. 

امـــّا باید این را بدانیم که اگر کاری غیر اخلاقی و به دور از انسانیت است برای هر دو جنس زن و مرد به یک میزان چنین است.

پایان 

نویسنده: آیدا فیروزی فرد

مردان و فمنیسم

تفکر فمینیسم بر مبنای برابری میان زن و مرد شکل گرفته است.یعنی مردان و زنان، بدون توجه به جنسیت، باید از حقوق و موقعیت های برابری برخوردار باشند.
در عصر مدرن تفاوت‌های فیزیولوژیک میان جنس نر و ماده‌ ی انسان را نمی توان مبنایی برای رهبری و برتری یک جنس از دیگری قرار داد.
فمینیسم هیچ ارتباطی به زن سالاری و برتری زنان نسبت به مردان ندارد و مختص به کشور خاصی نیست ،بلکه فمینیسم می کوشد تا به برابری جنسیت برسد و تبعیض های آزار دهنده میان انسان ها را از بین ببرد. چرا که همه ی ما فارغ از جنسیت، انسانیم و حق زندگی و انتخاب آگاهانه و آزادانه که مبنی بر انسانیت و اخلاقیات هستند را داریم.

باید به این نکته توجه دشت که مردان نیز می‌ توانند فمینیست باشند و در جهت از بین بردن و ریشه کن کردن تبعیض‌ های هویت جنسی (جنسیت) و حتی افراد با گرایش جنسی متفاوت بکوشند.
فمینیست بودن مردان نه تنها به نفع جامعه زنان بلکه به نفع خود مردان نیز هست؛به گفته ی نویسنده معروف تونی پورتر، جامعه مردسالار فقط زنان را محدود نمی‌کند؛ بلکه مردان را نیز در چهارچوب های غیر انسانی، که مرد بودن را تعریف می کنند نیز،گیر انداخته است:
جامعه مردسالار احساسات و اجازه بروز آنها را از مردان می گیرد و در عوض خشن ،قوی و نترس بودن را جزء جدایی ناپذیر مرد بودن می داند.مسئولیت و اداره ی کارهای مهم و بزرگ جامعه را به مردان اختصاص می دهد و زنان را صرفا موجوداتى براى زایش یا عروسک هایى جهت زیبا و بى نقص بودن یا تحت سلطه بودن تلقى مى کند؛ رهبری و پیشرو بودن مختص مردان است و اینگونه به جامعه القا می شود که زنان صرفا پیرو و زیردست هستند. زنان را اشیا و جز دارایی مردان،به خصوص در بحث موضوع جنسی، می داند.
جملات مذکور تعاریفی هستند که مرد بودن را تعریف و تبیین می کنند؛ و دقیقا فرآیند جامعه پذیری مردان بر اساس همین تعریف رخ می دهد. در نتیجه جامعه مردسالار انسانیت مردان را در قفسی به نام مردانگی،می کشد!
باید همیشه یاد آور این نکات بود که مردان حق دارند گریه کنند و احساساتشان را بروز دهند. گاهی خسته شوند و نیرویی برای مقابله با مشکلات نداشته باشند و حتی برای حل مسائل و مشکلات کمک بخواهند. بار مدیریت مالی خانه تنها بر دوش مردان نیست و زنان تنها وظیفه ی خانه داری و بزرگ کردن فرزندان را ندارند ، بلکه زنان و مردان درکنار هم شانه به شانه می توانند در تمامی امور زندگی و جامعه مشترکا تلاش و هم کاری کنند.

شاید برای مردان تبعیض های آزار دهنده ی میان زن و مرد دور از ذهن باشند و یا پیش خود بگویند که زنان بیش از حد سخت می گیرند، اما این تصوری غلط است؛ در زیر بعضی از نکاتی که نشان دهنده تبعیض های جنسیتی هستند ذکر شده تا غلط بودن این تصور را یاد آور شود:

۱.تعیین نقش ها بر اساس جنسیت؛
در اوایل تاریخ بشریت در عصر شکار و بعد از آن، یعنی عصر کشاورزی، زن به دلیل باروری های مکرر ، قاعدگی و معمولا قدرت بدنی کمتر در خانه می ماند و از کودکانش نگهداری و به کارهای خانه رسیدگی می کرد؛ و اما مرد به دلیل قدرت بدنی بیشتر، نقش حفاظت و امرار معاش خانواده را بر عهده داشت. در طول تاریخ بشریت معمولا نقش ها بر اساس جنسیت تعیین می شدند؛ شاید این موضوع لازمه ی آن دوران بوده است؛ چرا که تضمین بقای نسل بشریت بود.حتی تکامل به گونه ای عمل کرده است که هورمون هایی که در بدن انسان ترشح می شوند این نقش ها را پررنگ تر کنند، مثلا ترشح هورمون پرولاکتین که موجب تولید شیر در بدن زنان می شود، هنگام زایمان افزایش می یابد؛ تاثیر روانی این هورمون به این صورت است که حس پرستاری ، حمایتگر و مراقب بودن را در فرد افزایش می دهد. یا هورمون تستوسترون که به میزان زیادی در بدن مردان ترشح می شود باعث می شود که عضلاتی قویتر داشته باشند؛ اما هیچکدام از این مسائل دلیلی بر این نیست که یک مرد نمی تواند از فرزندانش مراقبت کند و یا اینکه زنی نمی تواند بدنی قوی و عضلانی داشته باشد، در عصر مدرن دیگر هیچ نقشی وابسته به جنسیت نیست و تنها کاری که مردان نمی توانند انجام دهند زایمان و شیر دادن کودک است!

۲.فرصت و ارتقای شغلی یک زن و مرد با شرایط و کیفیت کار یکسان؛برابر نیست و اغلب مدیران و رئسا ،مردان هستند.
موضوع مهمی که باید بدانیم این است که در عصر کشاورزی نیرو و قدرت بدنی که عمدتا در مردان بود موجب برتری و رهبری جنس مرد می شد اما در عصر امروز این خلاقیت ،هوش و نوآوری است که موجب موقعیت بهتر و رهبری می شود که البته همه ما می دانیم که این ویژگی ها به هورمون خاصی در بدن مربوط نمی شود؛ و یک مرد می تواند به اندازه ی یک زن خلاق ،باهوش و نوآور باشد.نداشتن امنیت در محیط کار یکی دیگر از موضوعات آزار دهنده است، که تفکر مردسالار با موضوعیت کالاانگاری زنان به خودش اجازه ی سوء استفاده های جنسی از زنان در محیط های کاری را می دهد که نهایتا با مقاومت زنان به بیکاری آنان منجر می شود.

۳. زنان صاحب اختیار بدن خود نیستند و توانایی تصمیم گیری برای بدن خود را ندارند؛
به عنوان نمونه زنان به تنهایی نمی توانند برای مادر شدن یا نشدن تصمیم بگیرند و همواره عوامل خارجی مردسالار بر انتخاب یا عدم انتخاب او برای مادر شدن تاثیر زیادی دارد؛ در صورتی که زنان ماشین هایی برای تداوم نسل بشر نیستند بلکه انسان هایی با قابلیت زایش هستند که می توانند انتخابی آزادانه داشته باشند. در جوامع مردسالار سنتی اگر زنی انتخاب و نیازش ارتباط جنسی باشد باید قبل از آن حتما ازدواج و مادر شدن را انتخاب کند و نمی تواند این سه گزینه و تصمیم را از هم تمییز دهد و به دنبال همین سنت های مردسالار باید منتظر بنشیند تا منتخب یک مرد با تفکر پوچ مردسالار بشود چرا که جامعه مردسالار به او یاد داده است که باید انتخاب شود، نه اینکه انتخاب کند.

۴.نابرابری های حقوقی و قانونی و شهروند درجه دو محسوب شدن.
جامعه مردسالار موجودیت یک زن را به طور مستقل به خود زن اختصاص نمی دهد و همواره بسیاری از امور شخصی زندگی او به اجازه ی قیم او وابسته است که می تواند پدر، شوهر ،برادر و... باشد؛ یعنی حتما باید یک مرد باشد!
سهم الارث نابرابر دختران و پسران در اکثر جوامعی که مسلمان هستند.
کشورهایی که زنان را از تحصیل و یا ورود به یک سری اماکن خاص محروم می کنند.
دخترانی که بدون رضایت تن به ازدواج های زود هنگام و زیر سن قانونی می دهند، یا دخترانی که به دلیل بالا رفتن سن و فشار از سوی جامعه و حرف مردم ازدواج می کنند،در صورتی که ازدواج یک انتخاب آگاهانه و آزادانه است نه هدف زندگی؛ می توان هیچ وقت ازدواج نکرد و احساس خوشبختی کرد؛و البته این موضوع مختص مردان نیست و زنان هم می توانند به انتخاب خودشان هیچوقت ازدواج نکنند و هرگز ترشیده ، پیردختر و یا کسی که منتخب هیچ مردی نبوده اطلاق نشوند و ازدواج نکنند صرفا به این دلیل که انتخاب آنها نبوده است.

۵.آزار های جنسی و غیر جنسی خیابانی و در نهایت متهم شدن زنان به ظاهر نامناسب یکی دیگر از بدترین تبعیضات جنسی جامعه مردسالار است ،وضعیت ظاهری زنان هر چه که باشد هیچگاه صدور اجازه برای آزار جنسی و دست درازی نیست.زنان مسئول رفتارهای بد مردان نیستند و این مسئولیت مردان است که رفتارهای بدشان را اصلاح کنند.
حتی الفاظ توهین آمیزی که مردان در مشاجرات به هم می گویند، باز هم مرتبط به زنان یا اندام های آنها است!

۶.تربیت در خانواده و جامعه؛
هنوز هم هستند خانواده هایی که از به دنیا آمدن نوزاد دختر ناخرسند می شوند و حتی مادر را به دلیل دخترزا بودن ملامت می کنند و در تربیت، پسرانی با تفکر مردسالار و دخترانی ضعیف بار می آورند و این دور باطل همچنان ادامه دارد.
تربیت دختران و پسران بر اساس تفاوت های فیزیولوژیک آنها انجام می شود و در نهایت قیاس این تفاوت ها بر اساس ارزش گذاری بر یک سری از ویژگی های آنها، موجب تصور غلط برتری و رهبری یک جنس بر دیگری می شود.
بازداشتن دختران از کارهایی که به آن علاقه دارند و اجبار آنها به کارهایی که دوست ندارند، با این منطق که چون او دختر است!!!!

با توجه به واقعیات ذکر شده و تفکر و تعمق بر آنها اگر انسانیت و اخلاق را ملاک قرار دهیم متوجه می شویم که فمینیست بودن مردان کمکی است برای بازیابی حقوق انسانی زنان و این موضوع نه تنها به زنان بلکه به انسانیت، آزادگی و صلح کمک میکند.
نتیجه ادامه مردسالاری چیزی جز مرگ انسانیت نیست؛ و باید توجه داشت که منفعل بودن در این مسیر راه به جایی نمی برد. ما انسان ها خودمان با دست خودمان قوانین ،تفکرات و فرهنگ غلط را ساخته ایم و حالا خودمان باید برای تغییر آن تلاش کنیم.

آیدا فیروزی فرد

عید نوروز

عید نوروز یک رویداد کاملا علمی،نجومی و سکولار(گیتی گرا و غیر مذهبی) است.حرکت تناوبی زمین برای ما یاد آور زمان است و خبر از تغییر زمان می دهد.از دیرباز انسان ها برای گذران زندگی خود از حیث انجام امور کشاورزی،تامین طعام،موقعیت جغرافیایی،محل سکونت و...سعی در شناخت موقعیت جغرافیایی خویش و زمان کرده اند و به مرور زمان به دلایل سیاسی و اقتصادی تلاش برای ساخت تقویمی کم عیب جهت تامین این نیازها صورت گرفته است.



عمر خیام که اکثر ما آن را با اشعار و رباعیات اش می شناسیم ولی باید وی را ابتدا یک ریاضی دان برجسته دانست با تلاش فراوان در رصدخانه ی اصفهان موفق به ساخت تقویم خورشیدی ایرانی(که بی شک از دقیق ترین تقویم های جهان از شروع پیدایش تقویم تا به امروز است) شد و آن را به سلطان جلال الدین ملک شاه تقدیم کرد که به همین دلیل امروزه آن را تقویم جلالی می خوانیم.دلیل منحصر به فردی و برتری تقویم ایرانی به تقویم مسیحی را می توان این طور شرح داد که،نخست باید بدانیم که لحظه ی ورود به سال جدید در تقویم مسیحی از ساعت 12 شب به بعد است و مثلا در شب31 دسامبر در هر کشوری که ساعت از 12 شب رد می شود آ نها وارد سال جدید می شوند.به طور دقیق تر می شود این طور گفت که زمان تحویل سال نو در شهرهای مختلف،تفاوت دارد و شرقی ترین نقاط سال نو را زودتر از غربی ترین نقاط می بینند.در حالی که سال نو یک واقعه ی جهانی است و نه یک واقعه ی محلی و در تقویم ایرانی سال نو را با تخمین دقیق ثانیه نیز می شود محاسبه کرد.و نکته ی دوم این که باید کار خیام در محاسبه ی دقیق سال کبیسه در نظر گرفت.تقویم خیام که البته بعد از او دسخوش تغییراتی نیز شد هر 84000 سال نیاز دارد تا مورد اصلاح قرار گیرد و باید 1 روز کامل به آن اضافه کرد تا با وقایع طبیعی منطبق شود در صورتی که این عدد در تقویم مسیحی3300 سال است و بعد از این مدت باید تقویم مجددا اصلاح شود.

البته تقویم هایی مشابه تقویم ایرانی نیز در جهان وجود دارند مثل تقویم تمدن مایان ها ولی در این مورد نیز در تقویم مایان ها تحویل سال در اول بهار اتفاق می افتد اما در تقویم ایرانی نقطه ی اعتدال بهاری لحظه ی سال را تعیین می کند.

چقدر دل نشین است که امروزه ما این محاسبات دقیق خیام را افتخار ایرانی ها بدانیم و آن را زمره ی دستاوردهای علمی خود بشمریم به جای این که بگوییم که فیزیک کوانتومی از دل اشعار مولانا گرفته شده است و قبلا مولانا به آن اشاره کرده است،که این کار تنها باعث ریش خند و به سخره گرفتن ما توسط جامعه ی علمی دنیا می شود. سالی پر از آگاهی با پیروزی خرد بر ناخردی را برای همه آرزومندم.


میلاد محمدی/نوروز1398

معرفی کتاب2

لیستی از کتاب ها و فیلم هایی که میتواند در جهت رشد فکری یاری رسان ما باشند را تهیه کرده ام که از این پس قصد دارم هر چند ماه،بخشی از آنها را به اشتراک بگذارم که شاید بتوانم سهمی کوچک در جهت فرهنگ سازی و آگاهی عمومی ایفا کنم.ترتیب چینش کتابها یا فیلم ها دلیل بر مقدم یا موخر بودن و مهم تر بودن یک کتاب یا فیلم نیست و هر شخص میتواند با توجه به سلیقه و حوزه ی مورد علاقه اش از طریق توضیحات مختصری که در خصوص هر مورد ذکر کرده ام،کتاب یا فیلم دلخواهش را گزینش کند.
کتاب ها:
۱-تضاد های درونی ما/کارن هورنای:این کتاب به نظریه ی کارن هورنای در خصوص چگونگی شکل گیری شخصیت انسان در کودک می پردازد.در این کتاب کودکان در قبال رفتار والدین و محیط اطراف خود سه واکنش مختلف انجام میدهند که به تیپ مهرطلب،قدرت طلب و عزلت طلب معروف است.با این کتاب میتوانیم پی ببریم که جزو کدام دسته هستیم(شخصیت سالم جزو هیچ دسته ای نیست) و پی ببریم که اکثر مردم ایران جزو  کدام  تیپ هستند و چرا این گونه اند.در جهت تکمیل و بهتر شدن کتاب ،سمینار تیپ های شخصیت دکتر فرهنگ هلاکویی را نیز معرفی میکنم که در همین راستا است.
۲- تئوری انتخاب/ویلیام گلاسر:
این کتاب به مهمترین ویژگی انسان،یعنی انتخاب می پردازد و توضیح میدهد که انسان چگونه با کنار آمدن و پاسخ دادن به انتخاب های خود می تواند خوشبختی و آسودگی را تجربه کند.
۳-ازدواج بدون شکست/ویلیام گلاسر:
این کتاب با توجه به نظریه ی انتخاب نشان میدهد که چگونه میتوان یک ازدواج را بدون هراس از طلاق(هم عاطفی و هم جسمانی) تجربه کرد.دلیل های خیانت در رابطه در این کتاب ذکر شده اند و سپس به راهکار های جلوگیری از آن پرداخت شده است.
۴-پندار خدا/ریچارد داوکینز:
این کتاب که توسط زیست شناس بزرگ دنیا داوکینز نوشته شده تلنگری به باورهای مذهبی و طرحواره های شکل گرفته در ذهنمان از زمان کودکی میزند و در آن میتوان دنیا را از بعد و زاویه ای متفاوت تر از آموزه هایی که تا کنون از خانواده و مدرسه و رسانه های کشور خودمان به ما القا شده است ببینیم.این کتاب در ایران مجوز ندارد و برای تهیه ی آن باید به دست فروش های میدان انقلاب رجوع کنید.
۵-زبان بدن/آلن پیز:
این کتاب  به معنی حرکات بدن انسان از قبیل طریقه ی ایستادن،چگونگی تکان دادن دست ها،طریقه ی سر تکان دادن و...می پردازد و توضیح میدهد که هر کدام بدون اینکه انسان به آن آگاه باشد چه معنایی میدهد(ممکن است آگانه نیز باشد).در واقع این کتاب به نحوی به ذهن خوانی فرد مخاطبتان کمک میکند.البته این نکته نیز باید عرض کنم که  حد و حدود و شدت و حدت این حرکات و معنی داشتن یا نداشتنشان در میان پژوهشگران  مورد اختلاف است ولی کماکان آگاهی به داده های این کتاب   تاثیر گذاری ما در گفتگوهایمان و زندگی روزمره مان را به  خوبی تقویت می بخشد.
۶-مغلطه/جمی وایت:
مغالطات در دنیای امروزه پا را فراتر از آیین های گذشتگان گذاشته و دیگر تنها در بحث های فلسفی و مذهبی نیست که از  این مغالطات استفاده می شود بلکه در تبلیغات تلوزیونی،تبلیغات برای گرفتن رأی مردم،برای فروش یک محصول و بسیاری از امور استفاده می شود و این کتاب با روشن کردن چراغ آگاهی به این مغالطات از فریب خوردن و بازی دادن عقلمان جلوگیری میکند.
۷-انسان در جستجوی معنی/ویکتور فرانکل:
چرا یک شخصی که در جنگ جهانی دوم اسیر آلمانی ها شده است و شبانه روز به کار اجباری تن میدهد و هیچ لباسی برای پوشیدن و غذایی برای خوردن ندارد و وضع روانی اش نیز رو به وخامت میرود،خودکشی نمی کند؟آیا با خاطر گناه دانستن خودکشی از جانب خداست؟
اگر شخصی مذهبی نباشد چه؟آیا زندگی بدون خالق می تواند معنایی داشته باشد؟ فرانکل در این کتاب سعی میکند که توضیح دهد معنای زندگی برای افراد از سمت خودشان تعیین می شود و خود فرد به یک چیز معنا میدهد.اما اگر انسان معنای اشتباهی را انتخاب کند آنوقت چگونه با عواقب آن کنار میاید؟
۸-روانشناسی عزت نفس/ناتانیل براندن:
موضوع کتاب عزت نفس است و با اعتماد به نفس متفاوت است.در این کتاب میتوانید با اموزش هایی صحیح قدرت عزت نفس خود را تقویت بخشید و از بند بسیاری از کارهایی که به علت نداشتن عزت نفس نمیتوانستید انجام دهید به مقدار سعی و تلاش خودتان رها شوید.
۹-مخلوقات یک روز/اروین د یالوم:
کتابی است دارای چهار داستان از چهار فرد مختلف که به آفیس دکتر یالوم مراجعه میکنند و یالوم نیز به روان کاوی آنها می پردازد.چالش های مطرح شده برای فردی که به آفیس آمده و حتی چالش هایی که برای فرد یالوم یا هر فرد روانکاوی ممکن است رخ دهد در این کتاب بسیار خواندنی است.
۱۰-میمون برهنه/دزموند موریس:
این کتاب بی نظیر به روند تکامل انسان از موجودی بدوی تا به امروز می پردازد.متاسفانه به دلیل دشمنی خاصی که این کشور با آگاهی دارد این کتاب غیر مجاز است و تنها از دست فروش های انقلاب قابل خریداری است.اگر نتوانستید کتاب را تهیه کنید میتوانید کتاب "سوسیوبیولوژی" نوشته ی "ادوارد ویلسون" را تهیه کنید که در کتاب فروشی ها موجود است و به روند تکاملی انسان می پردازد و با هزاران دلیل و مدرک موجود صحت  نظریه ی داروین را تایید کرده و گسترش میدهد و امر رد این نظریه را توسط توده ی نادان و مروج های پوپولیسم و افراد شبه علمی تقریبا غیر ممکن میکند.




میلاد محمدی/اسفند 97

افسانه ی پرده ی  بکارت

پرده ی بکارت دلیل بر باکرگی و نداشتن سکس واژنی است،این باوری است که آن را مدت مدیدی است که با خود به یدک میکشیم.دو باور در مورد پرده ی بکارت وجود دارد؛نخست اینکه این پرده سرتاسر ورودی واژن را پوشانده و در هنگام اولین دخول با پارگی این پرده فرد دچار خونریزی میشود.و دوم اینکه بعد از پارگی،دیگر پرده ای وجود ندارد چون با اولین سکس واژنی از بین رفته است.اما سوال اینجاست که اگر این پرده کاملا واژن را می پوشاند پس خون قاعدگی از کجا میاید؟(حتی برخی به اشتباه میگویند اگر این گونه بود پس چطور فرد میتوانست ادرار کند؟ یعنی حتی آگاهی به اینکه ادرار از مجرای میزنای خارج میشود و ربطی به واژن ندارد وجود ندارد).
پرده در واقع یک تکه ی کشسانی در اطراف واژن است و به عنوان یک سد که در ورودی واژن قرار دارد عمل نمیکند.بکارت یک لبه ی بافتی در مدخل بیرونی واژن است.برای تجسم آن یک میله ی فلزی دایره ای شکل را متصور شوید که سرتاسر آن با پلاستیک پوشانده شده است و با اولین دخول این پلاستیک پاره می شود،که در واقع این تصور نادرست از بکارت است.و در مدل دوم که شکل صحیح آن است یک کش سر پارچه ای را متصور شوید که دور تا دور آن می تواند شکل های متنوعی مثل حاشیه ی ریشه دار،چند سوراخ،چند لوپ و غیره باشد( همان طور که اندام و قیافه افراد متفاوت است شکل پرده نیز در افراد مختلف متفاوت است) که توانایی کش آمدن و باز شدن را دارد.پرده ی بسیاری از خانم ها برای انگشتان یا آلت جنسی مردانه به اندازه ی کافی باز است و با تحریک شدن بزرگتر و مرطوب شده و آمادگی دخول را پیدا میکند و فرد می تواند بدون آسیب و درد و خونریزی رابطه ی جنسی را تجربه کند.اما در پاره ای از اوقات نیز ممکن است به دلیل آمادگی نداشتن جنس مونث یا عدم احتیاط از سوی جنس مذکر یا فرد فاعل یا تنگ بودن واژن در هنگام دخول قسمتی از پرده دچار پارگی شده و خونریزی را به همراه داشته باشد که این به معنی از بین رفتن پرده نیست بلکه تنها کمی شکل آن تغییر میکند واز آنجایی که شکلهای پرده در افراد مختلف است نمیتوان تشخیص داد که فرد رابطه ی جنسی داشته است یاخیر وحتی در بسیاری از موارد قسمت مخدوش شده نیز به مرور زمان و خود به خود مجدداترمیم میشود.
در تحقیقاتی که روی ۳۶زن آبستن صورت گرفت تنها در ۲مورد پزشک ها توانستند تشخیص دهند که فرد تجربه سکس داشته و این در حالی است که سازمان سکس و جامعه نروژ با همکاری سازمانهای همکار خود که روی این موضوع کار تحقیقاتی انجام داده اند متوجه شدند که۵۳درصد خانم ها در اولین رابطه ی جنسی خود دچار خونریزی نشده اند.پژوهشی برای اولین بار در سال۱۹۰۶ توسط یک پزشک نروژی به اسم ماری جنست رخ داد که در آن متوجه شد شکل پرده ی یک دختر جوان هیچ فرقی با یک کارگر جنسی ندارد و نمیتوان ارتباط جنسی شخصی را از روی پرده ی بکارت آن تشخیص داد.
بنابراین اکثر افراد بعد از داشتن اولین رابطه ی جنسی خونریزی ندارند و معایناتی که تحت عنوان باکرگی رخ میدهد در عمل کارکردی ندارد.آزمایش اجباری بکارت در قوانین بین المللی به عنوان نقض حقوق بشر شناخته شده و بر اساس ماده ی۷کنوانسیون بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و نیز ماده ی ۱۶ کنوانسیون منع شکنجه که بسیاری از کشورها آن را امضا کرده اند عملی غیر انسانی،بی رحمانه و اهانت آمیز محسوب می شود.کماکان با توجه به این قوانین ما شاهد بنگاه های درآمد پولی هستیم که با استفاده از ناآگاهی مردم به اسم ترمیم بکارت در حال کاسبی خود هستند و کار آنها ترمیم پرده نیست بلکه تنها با تنگ کردن مجرا(جراحی پلاستیک های متنوع یا ویالهای خون یا پرده ی بکارت مصنوعی) موجب میشوند که فرد در رابطه ی جنسی اش دردی بیشتر به همراه خونریزی را تجربه کند.و این در حالی است که بسیاری از زندگی های مشترک در روز اول به دلیل خونی نشدن ملحفه ی تخت خواب از هم پاشیده و چه بسیارند قتل های ناموسی و توحش هایی که در قبال این ناآگاهی متحمل شده ایم.
چنانچه از منظر تاریخی نیز به این مسأله بنگریم داشتن بکارت و نداشتن رابطه ی جنسی پیش از ازدواج معیاری بدوی برای جلوگیری از انتقال بیماری های اندام تناسلی بوده که طی سالها از دوران باستان تا به امروز دچار دگرگونی های بسیاری شده و در فرهنگ کشورهای در حال توسعه هنوز به عنوان عرف و ارزش محسوب میشود.سنتی که تبدیل به معیاری همه جانبه برای ارزش گذاری زن در جوامع عقب مانده(توسعه نیافته) شده و با ساخت واژه هایی از قبیل عصمت،حیا یا پاکدامنی این فرهنگ های سنتی کنترل گر بدن زنان شده اند و در راستای اشاعه ی ستم علیه زنان و کنترل هر چه بیشتر بدن افراد و محدود کردن قدرت در جوامع انسانی است.در واقع پرده ی بکارت شکل مدرن شده ی ختنه است که برای کنترل میل جنسی زنان در نظر گرفته شده است.چیزی که در جامعه ی امروز به عنوان بکارت(معنای عمومی آن در مفهوم نداشتن رابطه ی جنسی)میشناسیم یک ضد ارزش و تحمیل مردانه است که نیمی از جامعه را به سرکوب کشانده است تا بر روی لذت خود سرپوش بگذارند.بکارت ارزش زنانه نیست بلکه تحمیلی مردانه است.



میلاد محمدی/اسفند97

معرفی کتاب

برای اینکه یک ساعت با مردی بگذرانم، ۳۵۰ فرانک سوییس می‌گیرم. در واقع اغراق است. اگر درآوردن لباس‌ها را حساب نکنیم و تظاهر به محبت و صحبت دربارهٔ مسائل پیش پا افتاده و لباس پوشیدن را، کل این مدت می‌شود یازده دقیقه رابطه جنسی! یازده دقیقه! دنیا دور چیزی می‌گردد که فقط یازده دقیقه طول می‌کشد. به خاطر این یازده دقیقه است که در یک روز ۲۴ ساعته


(با این فرض که همه ی زن و شوهرها با هم عشق بازی میکنند ،که مزخرف است و دروغ) مردم ازدواج میکنن،خانواده تشکیل میدهند، گریه ی بچه ها را تحمل میکنند،مدام توضیخ میدهند که چرا دیر آمده اند خانه،به صدتا زن دیگر نگاه میکنند با این آرزو که با آنها چرخی دور دریاچه ژنو بزنند،برای خودشان لباسهای گران می خرند و برای زن هایشان لباس های گران تر،به فاحشه ها پول میدهند که جبران کمبودشان را در زندگی زناشویی بکنند و نمیدانند این کمبود چیست. همین یازده دقیقه، صنعت عظیم لوازم آرایش، رژیم‌های غذایی، باشگاه‌های ورزشی و پورنوگرافی را می‌گرداند؛ و وقتی مردها دور هم جمع می‌شوند، برخلاف تصور زن‌ها، اصلاً راجع به زن‌ها حرف نمی‌زنند.از کار و پول و ورزش حرف میزنند.یک جای کار تمدن ما ایراد اساسی دارد!(قسمتی از کتاب)

چنانچه آثار پائولو کوئلیو را دنبال نکرده اید شاید جملات او را در صفحات شبکه های اجتماعی رویت کرده باشید( البته جملات مربوط به پائولو کوئلیو نه آنهایی که مردم ایران به وی نسبت داده اند).او به دلیل داشتن قلم روان و ساده و در عین حال ساخت و پرداخت جزییات رویدادها و انتخاب سوژه های مناسب مورد توجه نه تنها ایرانیان بلکه جامعه ی جهانی قرار گرفته است.کتاب <یازده دقیقه> وی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

یازده دقیقه داستان دختری نوجوان اهل برزیل است که همچون بسیاری از هم سن و سالان خود چشم انتظار مرد رویاهایش است تا سوار بر اسب سفید بیاید و او را از زندگی تکراری و خسته کننده و فقر نجات دهد اما به مرور زمان متوجه میشود که واقعیات با تصورات ذهنی او در تناقض اند.او بعد از آشنایی بیشتر با اندام خود و بحث خود ارضایی (که در کتاب سانسور شده) از زندگی مذهبی خود و کلیسا فاصله میگیرد و به واسطه یک رابط به کشور سوییس به قصد کار در مدلینگ مهاجرت میکند اما چندی بعد دومرتبه با واقعیاتی متفاوت روبرو میشود و به سمت روسپی گری کشیده میشود و ...

داستان حول چند محور اساسی نوشته شده:

1-جستجوی معنا

بلاتکلیفی و سرگردانی در جای جای داستان به چشم میخورد و دختر دایما به دنبال هدفی برای زندگی میگردد.او در ابتدا معنا را در پول وکسب تجربه و ماجراجویی می یابد و مدتی را به همین منوال گذران عمر میکند ولی در نهایت تغییر عقیده میدهد و معنا را در عشق واقعی که آن را وابسته به یک جسم نمیداند و حالت معنوی به آن میدهد می یابد و با ترک معشوقه خود میخواهد ثابت کند که عشق چیزی فراتر از این جسم است(جا دارد یادی کنیم از سورن کی یر کگارد که با معشوقه خود تصمیم به ترک یکدیگر گرفتند تا عشق را در اوج ترک گفته باشند و عشقشان ماندگار بماند که البته کگارد در اواخر عمر خود از این تصمیم خود سخت پشیمان بود!!)

2-سادیسم/مازوخیسم

از نگاه پائولو کوئلیو در داستان گویی رنج بردن و رنج دادن در عین وجود رنج برای انسان لذت نیز دارد و باعث بازشناسی خود واقعی هر شخص میشود.به این صورت که دختر با آگاهی به اینکه گفتن لغت-یواش تر- جنس مخالف را ترغیب به –تندتر- انجام دادن عمل سکس میکند اما همچنان آن را بازگو میکند و از آن لذت میبرد.و در پایان از اینکه تا آن حد لذت برده و تا آن روز به این جنبه از شخصیت(شاید هم هویت)خود آگاهی نداشته حس بیگانگی نسبت به خود پیدا میکند.

3-زندگی اجتماعی

اگر نگاه نقادانه به داستان داشته باشیم میتوان از جنبه های مختلف از جمله جنبه روانشناختی/جامعه شناسی/تفکر و اندیشه در پس داستان/نثر و زبان/راوی داستان و... را مورد ارزیابی قرار داد.اما شاید هدف پائولو کوئلیو را بتوان طرح سوال هایی برای همه ی ما دانست که یکبار دیگر بازنگری عقاید کنیم و شرطی شدنمان در برابر اتفاقاتی که تنها با گوشه چشم به آن مینگریم را مجددا مورد بررسی قرار دهیم.از جمله اینکه:

آیا روسپی ها تهدیدی برای بنیان خانواده محسوب میشوند یا برای جامعه مدرن امروزی(منظور جوامع مدرن جهان است نه ایران) یا حتی جوامع دیگر از ملزومات اند؟

آیا شخصی که روسپی میشود را باید محصول جامعه ی فاسد و مردسالار و فقر فرهنگی و اقتصادی باید دانست یا حتی در شرایط ایده آل هم این شغل محبوب میماند؟

اگر انسانها به دنبال منبع و معنایی باشند و بعد از مدتی متوجه شوند که انتخاب درستی نداشته اند آن وقت چه میشود؟چطور میتوانند به انتخاب بعدی خود برای معنا اطمینان کنند؟

حرف اخر:این کتاب تنها یکبار با تیراژ10100(چه عدد عجیبی) با ترجمه کیومرث پارسای توسط انتشارات نی نگار مشهد به چاپ رسیده است(با سانسور) و هم اکنون تنها نسخه های افست ان قابل دسترس است.

میلاد محمدی/آبان97

 

 

تصاوير برگزيده 1

جستجو

پربحث ترين ها

آخرين نظرات

ديگر رسانه ها